Wednesday 15 August 2012

از اول اولش ..



جرقه اولی که به ذهنم رسید برای نوشتن اینه که درباره یکی از فامیل  هامون بنویسم ، که کلیه هاشو یهو از دست داد به فاصله ی دو ماه از ازدواجش و شوهرش مجبور شد که ازش مراقبت کنه و خرج بیمارستانش و اینها رو بده ،، با اینکه دخترناراحت بود خیلی از اینکه اینقدر زیر دین این آدم بره ،، چون پسر راننده ی کامیون بود و دختر فقط میخواست که یه "شوهر" داشته باشه و .. زنش شد ،، ولی حالا با این شرایط که پیش اومده  پسره خیلی بیشتر از شوهر شده بود براش ،،
بعد دیدم که حالا چیه که میتونه این شرایط رو دراماتیک کنه ،، حضور یک زوج یا زوجهای دیگه ... که تنور مقایسه رو بشه داغ کرد ،

بعد اینجاس که پِرمیس به وجود  آمد یعنی اون چیزی که لازمه برای هر فیلمی ، پرمیس میتونه این باشه که : " مقایسه کور کننده س  و جلوی دیدن حقیقت رو میگیره ،، آفتی هست که خیلی ها دچارش میشن ،، به شکل های مختلف "  ، این پرمیس اینطوری به ذهنم رسید که تنها چیزی که این فامیل ما رو اذیت میکرد به نظر من "اسم" کار این آقا بود وگرنه چیزهای دیگش خیلی خوب بود ، هم به نسبت خوش چهره و قد بلند بود و هم رفتار مناسبی داشت حد اقل در حضور ما ( که همین کفایت میکنه .. منکه قضاوت نمیکنم کسی رو ،، من فقط دارم الهام میگیرم واسه داستانم ) .. و از همه مهمتر اینکه در حد توانش  وقت و انرژی میگذاشت توی زندگی با همسر بیمارش .. که زن تمام اینها رو داشت به آتش مقایسه و حرف این و اون یا توهم حرف این و اون میسوزند ،

حالا باید بر اساس این هدف اصلی شخصیت های متنوع تری وارد ماجرا بشن که این فامیل ما و شوهر راننده کامیونش یکی از زوج ها باشن ، مثلا چند تا خواهر و برادر توی یک خانواده بزرگ ،، یا یه سری رفیق دانشگاهی که قرار گذاشتن که همو بعدا ببینن ،، و یکی دو سه  تا زوجشون باهم ارتباط داران و یکی دو تا زوج هم بعدا میان ،،    مثلا توی یه ویلائی توی شمال باهم قرار میزارن ،، یا اگر خواهر و برادر باشن توی یه مهمونی خونه پدری شون ،(یا اگر آدم حوصله کرد و چیزی به فکرش رسید میتونه یه گروه بکر تر رو انتخاب کنه که به فضای فیلمهای گذشته شباهت کمتری داشته باشه ) ( البته باید بگم از اونطرف هم که شباهت زدائی و یا آشنائی زدائی توی فیلمسازی زیاد طرفدار نداره مثلا توی یه چیزی مثل همین انتخاب گروهی که شخصیت هات دارن ،، چون فیلم ساز های بزرگ هم با گروه های خیلی آشنا و گاهی تکراری و دم دستی کار کردن و خلاقیت رو گذاشتن برای روابط بین آدمهای این گروه ها و نحوه ی  نشون دادن اون )ا 

 گره اول ماجرا معرفی کردن این شخصیت ها ست و بدون شک یه اتفاق که بین یکی از زوج ها یا چند تاشون در حال شکل گیری هست ، مثل اینکه یکی از برادر ها همسرش شک کرده که اعتیاد داره .. و هی بهش گیر داده که داری یا نه توی سناریو " خانه پدری "  ،، یا خیانت مثلا،، که شاید شک به ارتباط بین یکی از اعضای گروه مرتبط باشد با یکی از کسانی که قراره ملحق بشن توی سناریوی "دوستان" ،، و ما منتظر گره دوم ،، وارد مهمونی یا ویلا میشیم ، یا رستوران یا کافه دوران دوستی ، یا ویلای جنگلی ( به اینجا که رسید خیلی ترسیدم که داره شبیه " درباره ی الی " میشه ولی پرمیس من فرق میکنه " الی " پرمیسش راست گوئی و قضاوت بود ... ولی برای در آمدن از سنگینیه شباهت به اون فیلم بزرگ ترجیح میدم ویلای  شمال نرم.. همچنین حالا که فکر میکنم شاید گروه دوستان هم از "ضیافت" گرفته تا  "سعادت آباد " زیاد دستمایه قرار گرفته .. پس این کفه رو به نفع یک جمع خانوادگی پر جمعیت سنگین میکنه .. که تا حالا کمتر بهش پرداخته شده )ا

 گره دوم سخت ترین جای فیلمه ،،  یا خیلی اوج داره ،، که بعدش از اون بالا پرتاب بشیم ،، یا توی هوا معلق بشیم ،، یا زمینه سازی میکنه به صورت گره های تو در تو برای پرده برداشتن از یک راز بزرگ در پایان .. یا به طرز و شیوه ی دیگه ای زمینه های قبلی رو پر رنگ تر میکنه و میپزه و ما رو برای یک پایان بندی جنجالی آماده میکنه ،، هنر هر فیلم نامه نویسی توی گره دومش هست که نشون داده میشه .. یعنی تاحالا هر چی که گفتم دون پاشی بوده برای مخاطب که بیاد پای کار ،، اینجاس که باید درگیرش کنی ،، نفسشو بگیری ،، یه چیزی بهش بدی .. یا کاری کنی که یه چیزی رو کشف کنه ،

 توی این سناریو من دوس دارم درگیری نداشته باشم ،، یعنی اوج نگیرم ،، خیلی آروم یه سری فکت ها رو نشون بدم ،، که بیننده رو مدام به چالش بکشه و بیننده خودش رو جای شخصیت هام قرار بده و بگه که الان من اگه بودم اینجوری میکردم یا اونجوری میکردم ، یا فلانی داره درست رفتار میکنه یا نه .. یا از عناصر آشناتر تعلیق استفاده میکنم ،، مثل اینکه چیزی رو به تماشاگر نشون میدم ،، که بازیگرم ازش خبر نداره . ( من اینو بیشتر دوست دارم تا بر عکسش یعنی چیزی باشه که بازیگرم بدونه ولی تماشاگر هی بخواد منتظرش باشه .. این خیلی جنائی و پلیسی میشه ) ،، و در نهایت رازی رو برای همه آشکار کنم .. که مثلان ۵ درصد تماشاچی ها حدسش رو زده باشن ،، و ۲۰-۳۰ درصد هم تا نزدیکش رفته باشن ..ا
 مثلان اینکه پدر/مادر خانواده پدر/مادر اصلیشون نیست ،، حالا دلیلش باید در راستای پرمیس باشد .. و به پایانبندی راه داشته باشد ،.. بعد همه با هم برن دیدن پدر/مادر اصلیشون .. یا اینکه  بالاخره توی خانه پدری بچه ها ی رازی رو میفهمن ،، که باهم میرن به سمت پایان بندی بعدش و توی این همکاری قوس شخصیت شون رو هم طی میکنن .

 حالا باید فکر کرد زیاد ،، که گره دوم خوبی درس کرد واسه این کار و نوشتش .. ا

اگه واسه ی هر قسمتش ایده ای داشتین بگین

No comments:

Post a Comment