اول دفتر به نام تو که قدیمی دربودنت
.زندگی چونکه به قول اون آقای ابتدای "هانیکو" منشوری است در حرکت دوار .. بسیار سریع و برق آسا در حال رد شدن از ما و روزگار ماست .. و هیچ اهمیتی برامون قائل نیست
اصلا و ابدا براش مهم نیست که دیگی که درون ما میجوشه فردا زیرش خاموش بشه ..سرد بشه .. بپوسه .. یا هرچیزدیگه
یه جا میرسه که میبینی خودت باید به فکر خودت باشی .. خودتی که باید با زندگی همونجوری رفتار کنی که اون میکنه .. خودتی که باید این میخ صخره نوردی رو یه جای این دنیا فرو کنی که بمونی.. تا بدونی هستی و تا بدونه که هستی
یه مدت هی دنبال وقت مناسبش میگردی و صدتا بهانه ی دیگه تا امروز
یه مدت هی دنبال وقت مناسبش میگردی و صدتا بهانه ی دیگه تا امروز
امروز بعد از کلی کلنجار ذهنی و تصمیمات ضد و نقیض و صد تا یه غاز و صد من یه چوق و صد ( واحد شمارش/وزن/کار ) یک ( واحد مالی ناچیز ) تصمیمم بر این شد که این میخ رو در همین جای این جهان هستی فروکنم .. تا این جهان هستی که خودش قرن هاست به کار میخ گذاری حرفه ای مشغوله بفهمه یه من میخ چقدر کره میده اگر خوب تکونش بدی
در باب اینکه چی بنویسم و کِی به کِی بنویسم و به کی بنویسم و تا باز کی مرا بخواند و کی مرا گریه کند و با چه لحنی بنویسم و اینها هیییچ نمیدونم
قصدم در این حال عجیب حاضر فقط ثبت لحاظاتی است که بر من میگذرد.. و مشاهداتی که دارم ..که فرار نکنند و تنهایم نگذارند به وقت پیری و کوری
No comments:
Post a Comment