"همیشه در نقاب تو .. هلاک این گناه من "بچین دوباره میزنیم .. سپید تو سیاه من
وصال تو سوار بادپا و من پیاده ای دوان به سر دو صد پیاده مُرده ام به سنگلاخ راه من
دوبار رخ به رخ شدیم و هر دو بار دیر بود نخست سر به راه تو ، دوباره پا به راه من
در این نبرد تن به تن ... تویی برنده عشق من و مست از مرور خاطرات جنگ بی سپاه من
تمام این مدال های سروری از آن تو که سهم برده ام فقط نشان اشتباه من
گله نمیکنم که تو برای برد آمدی ببر که ساختم دلی فقط برای آه من
همیشه برد خواه تو .. همیشه مات خواه من "بچین دوباره میزنیم .. سپید تو سیاه من
اسفند 90
No comments:
Post a Comment