Wednesday, 4 April 2012

اراده گرایی


آدم ها توی زندگی دو جورند .. یه سری اهل اراده گرایی و تصمیمات بزرگ هستند و یه سری نیستند 
از تصمیم بزرگ منظورم تصمیماتی بر خلاف جهت جریان آب هست .. تصمیماتی که فرد در ابتدا هیچ تاییدی روی اونها دریافت نمیکنه و فقط و فقط به صرف داشتن اراده ی شخصی به امری انجامش میده
توی دنیای مدرن تمام روانشناس ها و تمام کسانی که انسان ها رو میخوان راهنمایی کنند انسان رو به اون سمت سوق میدن ..  .. یعنی میگن که اگه کاری رو دوست داری انجامش بده .. ولی این برای همه درست نیست و کار نخواهد کرد.. حالا میگم چرا 

بعضی از انسانها نمیتوانند تحمل کنند آنچه را که خلاف جریان شنا کردن برای اونها به ارمغان میاره .. بهترش رو بخوام بگم اینه که وقتی شما توی ذهنت این میگذره که به طور مداوم نیاز به تایید از طرف بقیه داری، نخواهی توانست کاری رو بر مبنای اراده ی خودت انجام بدی .. چون بعد به این چاله خواهی افتاد که مدام از بقیه درباره ی اون مسئله ی شخصی و مبتنی بر اراده ات  درخواست تایید میکنی و در اکثر مواقع بدستش نمیاری یا تقلبی بودن تایید ها رو حس میکنی . سرخورده میشی 
پس کسیکه توی عمرش هیچ وقت تصمیم بزرگ واراده گرایانه نگرفته رو نباید تشویق به این کار کرد .چون ملزومات ذهنی چنین حرکتی رو نداره .. درسته که ممکنه تحت تاثیر یک جوششی چنین کاری انجام بده ولی این میتونه باعث شکست سختی براش باشه  

یک مثال این کار جدا شدنه توی زندگی زناشویی .. که این روزها بسیار بسیار زیاد اتفاق میافته .. 
تربیت جدید و امروزی جوری القا میکنه که باید ایستاد و نباید کوتاه آمد و نباید تحمل کرد و باید جدا شد اگر زندگی بر پاشنه ی مراد ما نمیچرخه .. باید رفت دنبال نفس تازه .. حرف تازه .. عشق تازه .. این توی حرف بسیار جذاب و دوست داشتنیه ولی اکثرا الزامات این امر رو فراموش میکنند و به ورطه ی خیال بافی در مورد انتخاب اراده گرایانه شون میافتند  .. که از جمله ی مهم ترین چیز هایی که اکثرا فراموش میشه اینه که توی همچین راه هایی انسان غالبا تنها خواهد موند . حتی کسی رو نخواهد داشت که درک کنه شرایطش رو ..  و باز اینکه غالبا فکر میکنند که همین که کاری بر مبنای رویاهای ذهن انجام دادند نفس این عمل اونقدر مقدسه که میتونه تمام مشکلات راه جدید رو به صورت یک چوب جادویی حل و بر طرف کنه .. با وجودی که اینطور  نیست.. مثلا کسی که جدا بشه و منتظر بمونه برای "حادثه ی عشق"* .. که بیاد وحادث بشه و همه چیز رو درست کنه .. خیلی باید خوشبین باشه .. چون کاملا داره بر خلاف سنت " جون کندن " رفتار میکنه .. یعنی منتظرمعجزه است .. منتظر لاتاری بردنه .. ا
  
دنبال کردن رویا و قیام کردن برای زندگی بهتر ، بیرون اومدن از راه امن و زدن به کوچه باغهای آزاد و دلخواه با یک معنی دست در دست حرکت میکنند و اون هم "جون کندن" ه .. اینطور نیست که رویا رو که دنبال کنی یا صرف این که برای آزادی و عشق قیام  کردی اینها بهت اعطا بشه .. باید جون بکنی .  خیلی بیشتر از قبل و خیلی کم توقع تر از قبل .. و باید بدونی که دیگه خودتی و خودت .. باید بدونی که افسار زندگیتو خودت به دست گرفتی .. پس مسئولیت از قبل خیلی بیشتر میشه .. و اگر کسی تمام لوازم و تعلیقات اینجور عملکرد رو توی دارایی هاش ندیده باشه .. بدترین کار خواهدبود بیرون زدن از زندگی قبلی 

به قول دوستی .. برای عده ی بسیار بسیار زیادی از مردم آموزه های مذهبی بهترین دست آویزهستند برای حفظ آرامش در زندگی.. حالا شما فکر کن بیای از کسی که هیچ جایگزینی برای مذهب توی زندگیش نداره و به هیچ طریق دیگه ای نمیتونه جواب بده به سئوالاتی که توی دنیا براش به وجود میاد .. مذهب روهم بگیری .. کاری که این روزها برای خیلی آدمها انجام شده ، مذهب رو کنار گذاشتن  و در خلاف جهت سنتی مذهب دارند قدم بر میدارند بدون اینکه مسئولیت زندگیشونو به دست خودشون گرفته باشند .. یعنی کاری که مذهب ادعای انجامش رو داره رو به مذهب اجازه نمیدن که انجام بده .. و خودشون هم انجام نمیدن .. و همین صرف پیروی نکردن از مذهب رو برای رستگاریشون کافی میدونن . که کافی نیست .. و دستشون خالی میمونه ..  

جامعه برای شما یه چیزایی فراهم میکنه .. شما روبه راههایی  دعوت میکنه و شما رو در راههایی تایید مینکه که ممکنه به نظرتون خوشایند نیاد .. ( این توی تمام جوامع هم هست .. در کشوری مثل کشورما .. جامعه به پیروی کور کورانه از مذهب دعوت میکنه و به تفکرات خانواده گرا که هر چیزی رو باید تحمل کرد برای حفظ خانواده .. و در جوامعی مثل جوامع غربی جامعه همه رو برده ی مصرفگرایی و بنده ی رسانه هایی مثل تلویزیون میکنه و شما رو به سوی  زندگی لذت محور سوق میده که باز هم برای خیلی ها به نظر ناکافی و نا پسند میاد ) ... ولی اگر بخواهید از این بسته های پیشنهادی جامعه .. مثل مذهب .. مثل ازدواج و خانواده با مفهومی که جامعه پیش روتون میذاره  . و یا خیلی الگوهای مشابه و ناخوشایند دیگه ... صرفنظر کنید و طرحی نو در اندازید باید  زحمت دو برابر بکشید که همونطور که گفتم به درصد زیادی از مردم پیشنهاد نمیکنم .. چون نمیتونن .. و فقط با بی فکری همونی رو هم که دارند دورمی اندازند .. و دست خالی با خاطرات حرکت انقلابی شون زندگی رو میگذرونن

اینها رو گفتم برای دو هدف .. یک اینکه وقتی میخواید چیزی رو دور بندازیم فکر کنیم که اون به چه دردی میخورده و آیا میتونیم اون درد رو با چیز دیگه درمان کنیم یا نه .. دو اینکه اگر آدم تصمیم های بزرگ و خلاف جهت نیستیم .. نگیریم همچین تصمیم هایی .. و به کسی هم که آدمش نیست همچین پیشنهادی نکنیم .. همه نمیتونند اراده گرا باشند .. فقط از همونی هم که دارند میمونند 


ا*مدتهاست که به طور قطعی عقیده دارم که مفهومی به عنوان عشق مفهومی است که دیگه توی شرایط این دنیا اتفاق نمی افته .. اسلوبی هست که بر قرار نمیشه و هر چی هم که این اسم رو میگیره .. فقط اسم رو یدک میکشه ودر برابر ساده ترین محک ها تقلبی بودنش معلوم میشه .. انسان مدرن به نظر میرسه که متاسفانه توی روابطش این روزها باید داغدار و حسرت کش این مفهوم باقی بمونه و هر چی زودتر قبول بکنه که عشق برچیده شده از دنیا .. زودتر و بهتر میتونه با مفاهیم جدید رابطه ارتباط بر قرار کنه و زندگی اش روپیش ببره


3 comments:

  1. بعله
    البته یه مساله هست
    بیشتر در مورد آدم ها و تا حدودی هم در مورد عقاید
    اگر وقتی آمادگی نداری سعی کنی چیزی رو دور بندازی، ناچار بهش بر می گردی و تو این پروسه هم تو و هم اون آدم یا عقیده فرصت تطبیق یافتن و اصلاح شدن رو خواهید داشت اما اگر آدم زیادی عاقل باشه و موقعی چیزی رو دور بندازه که حساب همه چیز رو کرده فرصت اصلاح کمتر خواهد بود.
    منظورم رو رسوندم؟

    ReplyDelete
  2. کسی کاری رو برای شکست که انجام نمیده ،، هر کس چیزی رو میندازه دور واسه اینه که متنفر شده ازش و میخواد بندازه دور .. این که شما میفرماید ماله بعدشه که کسی نشست و تحلیل کرد حالات زمان دور اندازیشو ..
    که البته باز کمتر کسی همین کار رو هم میکنه ،
    فرصت اصلاح ؟؟ ... یعنی اراده گرائی
    در هر حال غلط ؟ باید طوری انجامش داد که اصلاح پذیر باشه ؟
    توی پارک آبی اینجا من از یه سرسره ی ترسناک میخام بیام پایین ده دقیقه وایسادم فکر کردم و به سرسره نگاه کردم ،، که وقتی میام ازش پایین غافلگیر نشم ،، همه چیزش رو دیده باشم و بدونم ،، فکر میکنم که اینطور درسته ،، چون قبلا کار اشتباه کم انجام ندادم و دیدم که فرصت اصلاح داده نمیشه ،، سعی میکنم باراول و آخر کارو درست انجام بدم ، این از من

    ReplyDelete
  3. اگر آدم (1) به این عمق رسیده باشه که بدونه چقدر در اراده اش ضعف داره و (2) اونقدر باهوش باشه که بتونه تغییر مورد نظرش رو با لحاظ اون ضعف عاقلانه هدایت کنه ؛
    اون وقت میتونه با کمترین هزینه اضافی (البته نه بدون هزینه) اراده اش رو اعمال کنه.

    مثال: من از کارم خسته شدم و احساس می کنم داره عمرم رو الف می کنه و می خوام ازش خلاص بشم. اما بریدن ناگهانی برام خیلی هزینه داره و من می دونم که احتمالا یکجا کم میارم. آیا باید "بسوزم و بسازم؟"ا

    یا باید یَک دیفیگی (یک دفعگی) جو خلاف جهت آب من رو بگیره و بزنم زیر همه چیز؟

    نه! راهی که من میرم اینه که یکجوری آروم و نرم جوری از این کار جدا شم که بعدش کمترین "جون کندن" رو لازم داشته باشه. این طوری هم تغییری که می خواستم اتفاق افتاد هم خیلی جون نکندم.

    مهم اینه که آدم ضعف خودش رو بفمه و جوگیر نشه.

    ReplyDelete