یک - چند وقت پیش چیزی نوشتم به تیتر " حکومت نظامی" که درباره ی یک وضعیت ذهنی بود و در آن مغز کنترل کلیه ی مناسبات رو به دست میگرفت و اونجا نوشتم که "هزینه" رو و تخصیص اون رو معقول میکنه
الان اصلاح میکنم .. طی اون برهه مغز کاری کرده که هزینه ها به صفر میل کنه .. یک زندگی بدون هزینه .. طبعا آسیب هاش هم به صفر میل میکنه ولی از اون طرف لذت هاش نیز
عادت دارم سعی میکنم بکنم ، که نگم مثلا ما ایرانیها یا دسته بندی های کلی دیگر . . برای همین اینطور بگم که من و چندی دیگرانِ مورد مشاهده ی من چیزی درونمون هست که از هزینه کردن هراس داره .. (خدا رو شکر که کلی نگفتم ) و این چیز خیلی جاها وارد عمل میشه .. هزینه منظورم هر هزینه ای است ..از پول خرج کردن گرفته بگیر بیا تاااااا هزینه ی ریجکت شدن .. یا هزینه ی اجتماعی از جمله به طور جد دنبال چیزی رفتن و از آنچه که داریم (داریم به روایتی و نداریم به روایتی ) گذشتن .. بگیر بیا تااا هزینه ی چمیدونم سیاسی تا هر چیزی و هر چیزی .. که اشتراک همه ی اینها از دست رفتن یک دارایی موجود هست برای رسیدن به یک وضعیت یا ماهیت یا متاع دلخواه ... و جالبش اینجاست که در این نقطه تشابهات زیادی با "عدم تغییر خواهی" یا "امنیت طلبی " یا " عافیت طلبی" پیدا میکنه ..
در تغییر نکردن و هزینه نکردن درسته که ضربه و مرگ و ریجکشن و بی پولی نیست .. ولی عافیتی هم به اون معنا نیست .. یعنی در اصل هیچی نیست .. شاید هیچی خیلی تند باشه .. ولی هیچ چیز دارای ارزش زیاد و با اصالت نیست .. تنها اصلی که هست همانا راه رفتن در حاشیه ی تنگ و باریک امنیت است
باز همه چیز به هم وصل شد .. از هزینه نکردن احساسی و اجتماعی رسیدیم به هزینه نکردن های کلی تر در تعیین مسیر زندگی
نیاز به کمک حرفه ای هست .. از پس خودم با این بضاعت مزجات بر نمیآیم
دو - دوره ی خیلی چیزها گذشته ..مثلا دعوا .. چاقو کشی .. مثلا غیرتی بازی بدون منطق و آبرو ریز .. مثلا دایناسور ها و ماموت ها .. مثلا چیپس استقلال .. مثلا همسر ایده آل با دستپخت عالی ..
حرف من روی این مورد آخر هست ..آدم ایده آل از نظر من تعریف ساده ای داره .. یک آدمی هست که از نظر ذهنی توانایی های خاصی داشته باشه که اون توانایی ذهنی رو همچنین بتونه توی سبک زندگیش به کار ببنده .. که خوب خیلی کم هم پیدا میشه.. ولی چیز مهم اینه که یک جهت دیگه از وجود من هست که غذا و پخت و پز رو ستایش میکنه و باعث شده که خودم هم بتونم بپزم و اون جنبه ی وجود من هنوز فکر میکنه که زن خوبه که بتونه به زیبایی و خلاقیت هر چه تمامترغذا طبخ کنه در منزل .. بله میدونم عین این میمونه که بگی زمین صافه هنوز .. ولی اینجوریه عقیده ام .. حالا هنوز به جای جالبش نرسیده .. از چند سال پیش قبول کردم که خوب عیبی نداره .. زن میتونه گروهش رو و نقشش روعوض کرده باشه (بالاخره آدمیزاد باید یک چیزی باشد .. نقش هایی از قبیل "مهریه طلب کننده" یا "سرویس گیرنده" یا "ناراحت شونده" درسته که این روزها توی اجتماع توسط بعضی خانمها بازی میشود ولی در حقیقت نقش نیستند .. ) .. بخواد که غذا درست نکنه .. این رو با تمام سختیش میپذیرم .. جدی جدی میپذیرم ..اما اما اما .. از نظر این حقیر چیزی خنده دار تر از زنانی نیست که هیچ گروه تازه ای از نظر ذهنی و فکری و اجتماعی برای خودشون در نظر نگرفته اند و به علت تربیت سنتی تمام و تمام و تمام عقایدشون سنتی هست اما این یک مورد رو که "هزینه" بوده براشون .. از لیست اعتقادات و وظایف حذف کرده اند .. بسیار بسیار بحث جذاب و در عین حال خطرناکی است .. من مجددا در همینجا توقف میکنم
سه - فیلمی دیدم به نام "آن تاچبلز " یا دست نیافتنی ها که با وجود کهکشانی از ستاره های از جمله دنیرو و شون کانری و اندی گارسیا .. و کارگردانی به نام مثل آقای دیپالما ..و یک عالمه کردیت که از اینور اونور گرفته .. فیلم بسیار مزخرفی بود .. اگر سر
راهتون هم قرار گرفت .. نبینیدش ..
طبعا غول و افسانه ای مثل دنیرو که در اواخر دهه 80 در اوج آمادگی به سر میبره .. با نقشی مثل "آل کاپون" باید شگفتی آفرین باشه .. ولی آقای دنیرو معذرت من رو بپذیرید .. حتی کیانوش گرامی هم این نقش رو بهتر از شما بازی میکرد .. کاملا مصنوعی
و ادا بازی بود بازیتون
ولی از اونطرف فیلم ایرانی "میگرن" من رو بار دیگر به تحسین سادگی و تسلط در نقش آفرینی هنگامه قاضیانی و همچنین رهایی و یله گی و پرفکشن توامان در بازی گوهر خیر اندیش واداشت .. هتس آف خانمها
hichvaght nemishe yek źane sonatio az daroone yek zan hazf kard ...
ReplyDeletemishe ye balance beyne ye zyane jangjoo va sonati iijad kard