و خش خش خشن و خشک و خالی کلماتی
که زور میزد و باز از خروج عاجز بود
در آخرین لحظات حیات مندرس تو
چه حس " مخملی اندامیانه " ای دارد
دو دست قرمز و سردم به روی حنجره رقصان
به کار کشتن تو مستدام و خوشحالند
و ذهن من که ز درک زنانگی عاجز
همیشه بوده گرفتار و توی این فکر است
که دست و پا زدنت زیر دست و پای دلم
چه جنبش و حرکات " زنانه " ای دارد
اردیبهشت 91
کلگری
No comments:
Post a Comment