آهنگ رو وقتی توی راه فرودگاه گذاشتند و سه بار
تکرارش کردند اعتراض تمسخر آمیزی کردم که بابا بسه دیگه .. بکشید بیرون از این
آهنگ های پیکان جوانان شیشه دودی و رینگ دور سفید .. گفتند فقط یه بار دیگه ..
همون جا هم دیدم که آهنگه داره بهم
رخنه میکنه .. ولی نمیخواستم .. چون آخرش اون صدا کلفته میاد میگه موزیک اند اررنجمنت
بای فلانی قصاب ..
اون روز توی شرکت از روی اسم خواننده
و تم سوراخ کننده آهنگ و یه بیتی که درباره ی دلم روی پاهاش بود پیدا کردم آهنگ رو
و گشتنم گشتن معتاد بود دنبال تریاکش .. پیداش که کردم حس کردم رگ هام باز شده ..
مردمک چشمم تنگ ..
امروز بعد از 3-4 روز که دارم گوشش
میدم .. میبینم که توش حرفایی داره آدم توی اون لحظه های تیر خلاص اگر بشنوه شلیک
نمیکنه .. اون حرفها که منظره ی برکه ی زلال خواستنه که اگه یکیو بخوای یه جا یه
گوشه ایت داریش ..
حرفهای اصیل .. که از اصالت خواستن بلند میشه نه حتی هراس نبودن و رفتن .. و حتی وقت نمیکنه ادیت و خوشگل بشه .. خام
میاد بیرون .. و مثل هر چیز خامی اصیل .. مثل پسته خام .. جیگر خام .. لبهای بی
آرایش .
چه سپر انداخته میشه آدم .. در مقابل یه آدم سپر انداخته ..
انگار میگی هر چی
هم گاز بگیری من هیچی نمیگم ..
(+)
:)
ReplyDeletehum...