Saturday, 9 February 2013

رَشَحات ..


1 - 
تصویر یک زوج که غافل از همه جابا هم ازدواج میکنن .. یه شب که آرومو ساده خوابیدن .. صدای در میاد .. ویه سری جوونور .. (میتون بچه باشن .. میتونن موجودات کوتوله وعجیب دیگه ) داخل خونشون میشن .. اینها از خواب بیدار میشن به دلیل صدایی که امده ولی بعد فکر میکنن چیزی نبوده .. میخوابن .. از صبح روزبعد .. اون موجودات توی تک تک لحظه های زندگیشون هستند و زن و شوهر اول با ملایمت و عزیزم جانم به همدیگه این موجودات رو نادیده میگیرن ..
 دو سه تا از موجودات خیلی خیلی بد هستند انگار که رئیس و سرکرده ی این گروه عجیب ..که هروقت که اونها حضور دارند زن و مرد از حال طبیعی خارج میشن و عصبانی و پرخاشگر میشن .. اون موجودات هم میرن و زن و مرد رو با هفت هشت تا موجود دیگه تنها میذارن .. تا باز که برگردند .
زن و مرد کم کم صبرو حوصله ی خودشون رو از دست میدن و دیگه نمیدونن که باید چیکارکنن ولی بعضی از موجودات هم کم کم میمیرن یا میرن بیرون از خونه .. ولی گروه سرکرده هنوزقوی و سرحال هستند ..
با پایدار شدن زندگی زن مرد اون موجود کوچولو ها و حتی یکی دوتا از رئیس ها از بین میرن .. واز اینجا دو حالت پیش میاد .. یا زن و مرد اونقدر خسته و بی رمق شدند که تنها رئیس باقی مونده خونه رو تصاحب میکنه و زن و مرد از خونه بیرون میرن .. یا زن و مرد هنوز رمقی براشون مونده و خوشحال و شاد از اینکه اون موجود کوچولو ها دیگه نیستند هپیلی اور افتر زندگی میکنند .. مثلا صحنه ی پایانی این باشه که با اون رئیس سه تایی رفتند پیک نیک و اون کماکان داره نقش خرابکارش رو بازی میکنه ..ولی زن و مرد فقط میخندند ..
لازمه که بگم از این موجودات منظورم چیه ؟!
****
2- 
با اژدهای غران و ناراضی یی که توی قفس داری 4 تا کار میتونی بکنی
 
      شلاقش بزن اونقدر که افسرده و رام بشه .. راضی بشه
          
      گولش بزنی تمام مدت با شعبده بازی و دلقک بازی .. جوریکه اونقدر سرش گرم باشه که راضی بشه ..  

       میتونی رهاش کنی .. بدون آمادگی و علم سواری گرفتن ازش. پات توی رکاب میمونه و تیکه تیکه میشی ..

       میتونی رهاش کنی .. با علم سواری گرفتن ازش و شناخت زیرو بمش .. پرواز کنید و سرمست شید و راضی ..

String !


     - خواب دیدم روی اون نیمکت پارک نشستیم با هم . داره Esse  میکشی .. به من هم نمیده .. همینطوری نگام میکنه
باهمون لبخند موذیانه اش ..
- همون که اعصاب خردکنه ؟
      - نه ..نه اون..اون یکی ..
      - خوب بعد !
       - هیچی ..خودشم دیگه نمیکشید و فقط نگاهم میکرد ..سیگار خاکسترمیشد .. من هم نگاهش میکردم ببینم کی میافته ..ولی نمی افتاد ! خیلی خیلی گذشت و نیافتاد خاکستر .. تا خودش انداخت زیر پاش و لهش کرد ..

****
        - خواب دیدم که اومدم خونه اش .. یه چندروزی جا نداشتم بمونم. داشتم چمدون ها رو مرتب میکردم و شال سرم بود .. یهو شالم گیر کرد به قفل یه چمدون .. هر کار کردم در نیومد .. کلافه شدم . اتاق گرم بود . موهام به هم ریخت .. صداش کردم ..اومد و کمک کرد شالم رو بیارم بیرون از قفل .. همونجوری به هم ریخته بهش گفتم ..خوب ببین این جوری که نمیشه .. بیا یه کار کنیم ..گف چیکار .. گفتم بیا ازدواج موقت کنیم ولی کسی هم ندونه .. گف حالا به چند تا کلمهکه بگیم دیگه درسته همه چی ؟.. گفتم هر چی من اونجوری راحت ترم .. فکر کرد .. طولانی .. بعد با همون آرامش عجیبش گف باشه ولی به یه شرط .. گفتم چی ؟ .. گف به شرط این که لباسام رو اطو کنی .. !!

       - ههه هه .. تو خواب هم دست از آزار و تیکه انداختن و تحقیرش بر نمیداری ؟
       - من اینجوری نمیبینم .. اطو کردن توی ذهن من یه نماده ..
       - نماد چی ؟
String !! -       

Sunday, 3 February 2013

جهنم دره !


- You are gonna get a phone call @ "Some Time" and if you miss that Phone call which is not for any specific reason you are gonna be Exiled to " Jahanam Dare" for an Unknown period of time Until the next phone call which would be for no Specific Reason again !! Understood ?!

- Well tell me more about Jahanam dare ,,