1 -
تصویر یک زوج که غافل از همه جابا هم ازدواج میکنن .. یه شب که آرومو ساده
خوابیدن .. صدای در میاد .. ویه سری جوونور .. (میتون بچه باشن .. میتونن موجودات کوتوله وعجیب دیگه ) داخل خونشون میشن .. اینها از خواب بیدار میشن به دلیل صدایی که امده
ولی بعد فکر میکنن چیزی نبوده .. میخوابن .. از صبح روزبعد .. اون موجودات توی تک
تک لحظه های زندگیشون هستند و زن و شوهر اول با ملایمت و عزیزم جانم به همدیگه این
موجودات رو نادیده میگیرن ..
دو سه تا از موجودات خیلی
خیلی بد هستند انگار که رئیس و سرکرده ی این گروه عجیب ..که هروقت که اونها حضور
دارند زن و مرد از حال طبیعی خارج میشن و عصبانی و پرخاشگر میشن .. اون موجودات هم
میرن و زن و مرد رو با هفت هشت تا موجود دیگه تنها میذارن .. تا باز که برگردند .
زن و مرد کم کم صبرو حوصله ی خودشون رو از دست میدن و دیگه نمیدونن که
باید چیکارکنن ولی بعضی از موجودات هم کم کم میمیرن یا میرن بیرون از خونه .. ولی
گروه سرکرده هنوزقوی و سرحال هستند ..
با پایدار شدن زندگی زن مرد اون موجود کوچولو ها و حتی یکی دوتا از
رئیس ها از بین میرن .. واز اینجا دو حالت پیش میاد .. یا زن و مرد اونقدر خسته و
بی رمق شدند که تنها رئیس باقی مونده خونه رو تصاحب میکنه و زن و مرد از خونه
بیرون میرن .. یا زن و مرد هنوز رمقی براشون مونده و خوشحال و شاد از اینکه اون
موجود کوچولو ها دیگه نیستند هپیلی اور افتر زندگی میکنند .. مثلا صحنه ی
پایانی این باشه که با اون رئیس سه تایی رفتند پیک نیک و اون کماکان داره نقش
خرابکارش رو بازی میکنه ..ولی زن و مرد فقط میخندند ..
لازمه که بگم از این موجودات منظورم چیه ؟!
****
2-
با اژدهای غران و ناراضی یی که توی قفس داری 4 تا کار میتونی بکنی
شلاقش
بزن اونقدر که افسرده و رام بشه .. راضی بشه
گولش
بزنی تمام مدت با شعبده بازی و دلقک بازی .. جوریکه اونقدر سرش گرم باشه که راضی
بشه ..
میتونی
رهاش کنی .. بدون آمادگی و علم سواری گرفتن ازش. پات توی رکاب میمونه و تیکه
تیکه میشی ..
میتونی
رهاش کنی .. با علم سواری گرفتن ازش و شناخت زیرو بمش .. پرواز کنید و سرمست شید و
راضی ..